از آبی تا خاکستری

هر آنچه که از من بود،هست و می‌شود.

از آبی تا خاکستری

هر آنچه که از من بود،هست و می‌شود.

But why

تمام روابط زندگیم، دقیقا همشون، با هر کسی، فقط لحظه های اولش جذاب بوده، به محض اینکه به اون آدم نزدیک شدم و بیشتر شناختمش، همه چیز رنگ و حس خودش رو از دست داده، هیچوقت نتونستم کسی رو ببینم که منو واقعا تحت تاثیر قرار بده، اگر هم بوده، کوتاه مدت، چون بعدش واقعیت رو دربارش فهمیدم. با وجود همه‌ی اینها، همیشه درک کردن دو دسته افراد برام سخته، یکی درون‌گرا و دیگری اونایی که ضد اجتماع هستن، دوست ندارم واقعا تبدیل بشم به یکی از این دو دسته و یا هر دوی اونها، چون ذاتاً اینجوری نیستم.


دوست ندارم به خودم بگم تنوع طلب، ولی به حدی رسیدم که حالت تهوع میگیرم وقتی به آشنایی با کسی فکر میکنم یا تجدید روابط با فردی از گذشته ام، نمیدونم چرا، زده شدم از این مردم وحشی و عجیب که فقط میخوان بهت بپرن، ضایعت کنن، انرژی منفی هستن و بی عرضه، کسایی که میخوان ازت سوءاستفاده کنن، ضعیفن و کسایی که فکر میکنن گُه خاصی هستن ولی میبینی هیچی نیستن.


پنجشنبه و جمعه از خونه بیرون نرفتم، تنها بودم، همین روال رو دوست دارم حقیقتا، کار کردم و آشپزی و روی یک سریال قفلی زدم، نمیخوام با کسی صحبت کنم، خیلی خسته ام، از فردا هم دوباره بدن درد و تعریق و تلاش و زور زدن که این بخش، اذیتم نمیکنه، برای آینده مضطرب هستم، نمیدونم چی پیش میاد و چی میشه، ولی هیچی جز خوبی نمیخوام، خوشحال بودن، چون خوشحال بودنِ واقعی خیلی سخته.


با احترام به کسایی که پیام میذارن من چند هفته پیش فقط دستم خورد و پیام یک نفر رو دیدم و به خاطر درخواستش کامنت های کانالم رو باز کردم و یک نفر دیگه که درباره هم دچار سوءتفاهم شده بودیم و دیگه حوصله اونم ندارم(چون هر چیزی زمانی داره و وقتی میگذره، دیگه رمقی برای ارتباط گرفتن ندارم)، خلاصه که بقیه هر چی باشه، پاک میکنم، به هیچکدومتون اعتماد ندارم، چون فقط توهین می‌کنید، اذیت میکنید و ول کن آدم نیستید وقتی باهاتون قطع ارتباط میکنم، نمیفهمم چرا بعضیا انقدر بدبخت و بیکارن، اینجا خیلی وقته که یک پلتفرم یک طرفه شده، برای سلامت روان، چنین چیزی لازمه.